کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدور
فرهنگ فارسی معین
(مُ دَ وَّ) [ ع . ] (اِمف .) گرد، دایره ای .
-
جستوجو در متن
-
گرد
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (ص .) هر چیز مدور و دایره شکل .
-
گردالی
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (ص مر.) (عا.) گرد، مدور.
-
سنج
فرهنگ فارسی معین
(س یا سَ) (اِ.) یکی از آلات موسیقی و آن دو صفحة مدور فلزی است که با دست به هم کوفته می شود.
-
شش خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) (اِمر.) 1 - خیمه ، پرده . 2 - خیمة مدور.
-
قلقلی
فرهنگ فارسی معین
(قِ قِ) (ص .) (عا.) گرد، مدور (به زبان کودکان ).
-
طاباق
فرهنگ فارسی معین
[ معر. ] (اِ.) = طابق : 1 - ظرف آهنی مدور که بر آن نان پزند، تابه . 2 - خشت پختة بزرگ ، آجر بزرگ .
-
ولاده
فرهنگ فارسی معین
(وِ دِ یا دَ) (اِ.) قطعه ای از چرم یا چوب مدور که در گلوی دوک نصب کنند تا ریسمان رشته شده از دوک بیرون نرود، فلکه .
-
غلتان
فرهنگ فارسی معین
(غَ) = غلطان : (ص فا.) 1 - چیزی که می غلتد، غلتنده . 2 - هرچیز گرد و مدور.
-
کرسان
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِمر.) ظرفی مدور و صندوق مانند که از گل یا چوب سازند و نان و حلوا و میوه و مانند آن در آن نهند.
-
گردماه
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (اِمر.) 1 - قمر در شب های سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم که مدور باشد. 2 - ماه شب چهاردهم ، بدر (خصوصاً).
-
گرده
فرهنگ فارسی معین
(گِ دِ) [ په . ] (ص مر.) 1 - هرچیز گرد و مدور مانند: نان . 2 - نوعی برنج .
-
چتری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) 1 - منسوب به چتر، مانند چتر. 2 - درخت یا بوته ای که شاخه - های آن مدور و مانند چتر باشد. 3 - زلف گسترده بر روی پیشانی به شکل نیم دایره .
-
حلقه
فرهنگ فارسی معین
(حَ قِ) [ ع . حلقة ] (اِ.) 1 - هرچیز مدور و دایره شکل که میانش خالی باشد. 2 - دایره . 3 - انجمن ، مجلس ، گروه . 4 - زره .