کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدعي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مدعی
فرهنگ فارسی معین
(مُ دَّ عا) [ ع . ] (اِمف .) دعوی کرده شده ، ادعا کرده شده .
-
مدعی
فرهنگ فارسی معین
(مُ دَّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - خواهان . 2 - ادعا - کننده .
-
جستوجو در متن
-
ثالث
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (ص .)1 - سوم . 2 - آن که نه مدعی و نه مدعی علیه است و دعوی مابه الادعا کند.
-
داودار
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) مدعی ، ادعا کننده .
-
کیفرخواست
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (اِمر.) ادعانامة دادستان (مدعی العموم ).
-
خواهان
فرهنگ فارسی معین
(خا) (ص فا.)1 - خواستار. 2 - مشتاق . 3 - مدعی .
-
دادسرا
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِمر.) اداره ای در دادگستری که تحت نظر دادستان کار کند، ادارة مدعی عمومی .
-
بازپرسی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - پرسش مکرر. 2 - از نظر حقوقی ، پرسشی است که بازپرس از مدعی و مدعی علیه یا متهم و یا مرتکب جرم کند و نتیجه را در پرسش نامه ای رسمی نویسد و آن گاه با توجه به جواب ها قرار صادر نماید، عمل بازپرس .
-
ادعاء
فرهنگ فارسی معین
(اِ دِّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دعوی کردن ، مدعی شدن . 2 - نام و نسب خویش گفتن پیش حریف در کارزار. 3 - آرزو کردن .
-
بشقاب پرنده
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ رَ دِ) [ تر - فا. ] (اِ.) شی ء یا پدیده ای به شکل بشقاب که برخی در کشورهای مختلف مدعی دیدار آن هستند و بیشتر مردم گمان می کنند که از کرات دیگر آمده اند.
-
دادستان
فرهنگ فارسی معین
(س ) (ص فا. اِ.) 1 - اجراکنندة عدالت . 2 - نمایندة دولت در دادگاه که وظیفه اش صدور حکم و نظارت بر اجرای آن است . 3 - مدعی العموم .
-
زبان بر
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ) 1 - (ص فا.) کنایه از: عطا، بخشش (که به وسیلة آن زبان طعن را قطع کنند.) 2 - (اِمص .) کنایه از: خاموش کردن مدعی به دلایلی که دیگر نتواند سخن گوید.
-
گنوسی
فرهنگ فارسی معین
(گِ نُ) [ یو - فا. ] (اِ.) فلسفه و آیینی که پیروان آن مدعی بودند که معرفت عالی به طبیعت و صفات الهی دارند. این طریقه شامل فلسفة نوافلاطونی و معتقدات شرقی از جمله آیین یهود است . حکمت مذکور پیش از میلاد و بعد از آن رواج داشته و پس از ظهور مسیحیت بدان ...