کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدارا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدارا
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِ.) همکاری ، همراهی یا همزیستی با دیگران .
-
واژههای مشابه
-
مدارا کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) نرمی کردن ، خوشرفتاری نمودن .
-
جستوجو در متن
-
رفق
فرهنگ فارسی معین
(رِ فْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) مدارا کردن . 2 - (اِمص .) مدارا.
-
کج دار مریز
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مَ) (ص .) (عا.) رفتار همراه با احتیاط و مدارا.
-
ارفاقاً
فرهنگ فارسی معین
(اِ قَ نْ) [ ع . ] (ق .) به رفق و مدارا، از روی ارفاق .
-
تسامح
فرهنگ فارسی معین
(تَ مُ) [ ع . ] (مص ل .) آسان گرفتن ، مدارا کردن .
-
مماشات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مماشاة ] (مص ل .) 1 - مدارا کردن با کسی . 2 - با هم راه رفتن .
-
آهستگی
فرهنگ فارسی معین
(هِ تِ)(حامص .) 1 - کندی . 2 - درنگ . 3 - ملایمت ، مدارا. 4 - وقار. 5 - شکیبایی .
-
خفت
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (مص مر) 1 - خفتن . خفت و خیز: همخوابی با کسی ، جماع . 2 - آهستگی ، مدارا. 3 - اضطراب ، بی قراری .
-
سرکردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص ل .) (عا.) 1 - مدارا کردن ، با کسی ساختن . 2 - شروع کر دن .
-
تنوق
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - نیکو گردانیدن غذا و لباس . 2 - خوش سلیقگی . 3 - رنج بردن . 4 - مدارا کردن . 5 - مبالغه کردن . 6 - مهارت و استادی به کار بردن .
-
آزرم
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ په . ] ( اِ.)1 - داد، انصاف .2 - شرم ، حیا. 3 - رفق ، مدارا. 4 - شفقت ، رحم . 5 - حرمت ، عزت . 6 - مهر و محبت . 7 - طرف - داری ، جانب داری ، رودربایستی .8 - فضیلت ، تقوی . 9 - یاد، ذکر. 10 - اندیشه ، دل مشغولی . 11 - تاب ، طاقت . 12 - سلام...