کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مداخله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مداخله
فرهنگ فارسی معین
(مُ خِ لِ) [ ع . مداخلة ] (مص ل .) دخالت کردن ، داخل شدن در کاری .
-
جستوجو در متن
-
دخالت
فرهنگ فارسی معین
(دِ لَ) [ ع . دخالة ] (مص ل .) مداخله کردن .
-
همه کاره
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) (ص مر.) 1 - کسی که همه کاری از دست او برآید. 2 - کسی که در هر کاری مداخله کند.
-
استقلال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - خودمختار بودن . 2 - ادارة کشور با اختیار و آزادی بدون مداخله کشورهای بیگانه .
-
ذی صلاحیت
فرهنگ فارسی معین
(صَ حِ یَّ) [ ع . ] (ص مر.) دارای صلاحیت ، دارای شایستگی برای مداخله در امری یا انجام کاری .
-
فضولی
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - مداخلة بی جهت در کار دیگران . 2 - یاوه گویی .
-
حاکمیت
فرهنگ فارسی معین
(کِ یَّ) [ ع . ] (مص جع .) 1 - حاکم بودن ، مسلط بودن . 2 - اعمالی که دولت ها برای اعمال قدرت و حل مسایلی که به حفظ نظم عمومی وابسته است انجام دهند. ؛~ ِ ملی حقی است که سازمان ملل برای هر ملتی شناخته است و به موجب آن ملت ها باید برسرنوشت خود حاکم با...
-
استاد
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) [ په . ] (اِ. ص .) = اوستاد. اوستا. استا: 1 - آموزنده ، معلم ، آموزگار. 2 - مدرس دانشگاه ها. 3 - حاذق ، ماهر، سررشته دار در کاری ، چیره دست . ؛~ علم کردن دزدیدن خیاط ها از سر پارچه . ؛ ~چسک آن که در کار دیگران بی جهت مداخله کند. 4 - خط ی...