کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخلوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخلوق
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) آفریده شده ، موجود.
-
جستوجو در متن
-
آنام
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) نام ، مخلوق ، آفریده شدگان .
-
انام
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) آفریدگان ، مخلوق .
-
آفریده
فرهنگ فارسی معین
(فَ دِ) [ په . ] (ص مف .) مخلوق ، خلق شده .
-
وری
فرهنگ فارسی معین
(وَ را) [ ع . ] (اِ.) 1 - خلق ، مخلوق . 2 - آفریده .
-
بریه
فرهنگ فارسی معین
(بَ یِ) [ ع . بریة ] ( اِ.) خلق ، مخلوق . ج . برایا.
-
خلق
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آفریدن . 2 - (اِمص .) آفرینش .3 - (اِ.)آفریده ، مخلوق .4 - مردم ، انسان .
-
بنده
فرهنگ فارسی معین
(بَ دِ) [ په . ] ( اِ.) 1 - مخلوق خداوند. 2 - برده . 3 - نوکر، غلام . 4 - مطیع ، فرمانبردار. 5 - من ، اینجانب .