کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخدوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخدوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - خدمت کرده شده . 2 - سرور، آقا، ارباب .
-
جستوجو در متن
-
خوند
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِمر.) = خداوند: خداوند، امیر، مخدوم .
-
خوندگار
فرهنگ فارسی معین
(خُ دِ) (ص مر.) 1 - مخدوم ، خداوندگار، سرور. 2 - عنوان هر یک از پادشاهان آل عثمان .
-
رکابدار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) 1 - خادمی که رکاب اسب را می گیرد تا آقایش سوار شود. 2 - خدمتکار، پیاده ای که همراه مخدوم سوار خویش راه رود. 3 - کسی که به تیمار اسب می پردازد، مهتر.