کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخاطب 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جناب عالی
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ از ع . ] (اِمر.) واژة احترام آمیز و رسمی برای مخاطب قرار دادن فرد.
-
برشمردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. ش ِ مُ دَ) (مص م .) 1 - شماره کردن ، حساب کردن . 2 - صدا زدن ، مخاطب قرار دادن .
-
بلانسبت
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ بَ) [ ع . ] (ق .) بدون نسبت . ضح - در استعمال کلمه یا جمله ای نا به جا و غیرمناسب برای این که به مخاطب برنخورد گویند.
-
ساقی نامه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع - فا. ] (اِ مر.) نوعی مثنوی در بحر متقارب که در آن شاعر ساقی را مخاطب قرار می دهد و به بی ثباتی و ناپایداری این جهان اشاره می کند.
-
خود
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ په . ] (ضم .) 1 - ضمیر مشترک که در میان متکلم ، مخاطب و غایب مشترک است و همیشه مفرد آید. 2 - شخص ، ذات ، وجود.
-
تلکس
فرهنگ فارسی معین
(تِ لِ) [ انگ . ] (اِ.) دستگاه ارتباطی برای ارسال و دریافت پیام که با گرفتن شمارة مخاطب دستگاه تله تایپ آن به کار می افتد و پیام را ثبت می کند.
-
سنبه
فرهنگ فارسی معین
(سُ بَ یا بِ) (اِ.) = سمبه : میله ای فلزی برای پر کردن تفنگ های سر پر یا تمیز کردن لولة تفنگ ها. ؛ ~ را پر زور دیدن مخاطب یا طرف معامله را مصالحه ناپذیر یافتن ، خود را با شخص محکم و سمجی مواجه دیدن .
-
نکره
فرهنگ فارسی معین
(نَ کِ رِ یا رَ) [ ع . نکرة ] 1 - (ص .) ناشناس ، غیرمعروف . 2 - (عا.) انسان یا حیوانی که هیکل درشت و بدقواره دارد. 3 - (اِ.)اسمی را گویند که در نزد مخاطب معلوم و معین نیست . نشانة نکره در فارسی «ی » است که به آخر اسم می پیوندد.
-
دستی
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ معر. ] (ص نسب .) = دستیج : 1 - منسوب به دست ، مربوط به دست . 2 - ظرفی که با دست می توان برداشت و استفاده کرد. 3 - دستینه ، دست برنجن . دستی و پشت دستی : در جایی که مخاطب را در صفتی و منقبتی ممتاز یابند گویند و مراد آن است که پیش تو پشت دست ...