کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محکم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محکم
فرهنگ فارسی معین
(مُ کَ) [ ع . ] 1 - (ص .) سخت ، استوار. 2 - شدید. 3 - با نیرو، قدرت یا فشار بسیار زیاد. 4 - (اِ.) آیاتی از قرآن که معنی اش روشن است و نیازی به تعبیر ندارد.
-
محکم
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ کَّ) [ ع . ] (اِمف .) مردی مسلمان که او را اختیار دهند میان قتل و کفر و او قتل را قبول کند و اسلام خویش راحفظ نماید.
-
محکم
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ کِّ) [ ع . ] (اِفا.) انصاف دهنده .
-
جستوجو در متن
-
خبوک
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (ص .) محکم ، استوار.
-
وثیق
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (ص .) محکم ، استوار.
-
بند کردن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. کَ دَ) (مص م .) 1 - اسیر کردن . 2 - محکم گرفتن . 3 - محکم کردن .
-
جزل
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (ص .) 1 - استوار، محکم . 2 - بزرگ ، عظیم . 3 - سخن فصیح و محکم .
-
متقن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تْ قَ) [ ع . ] 1 - (اِمف .)استوار گردیده ، محکم شده . 2 - (ص .) محکم ، استوار.
-
محصد
فرهنگ فارسی معین
(مُ صَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - زراعت نادروة خشک شده . 2 - ریسمان محکم تافته . 3 - استوار، محکم .
-
اثیل
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (ص .) محکم ، استوار.
-
ترا
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) دیوار بلند و محکم .
-
حصین
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (ص .) استوار، محکم .
-
رویینه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) 1 - ساخته شده از روی . 2 - محکم ، استوار.
-
رصین
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (ص .) محکم ، پابرجا.