کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محل اتصال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی محل
فرهنگ فارسی معین
(مَ حَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) بی ارزش ، بی اعتبار.
-
کم محل
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مَ حَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - بی اعتبار. 2 - کم توجه ، کم لطف .
-
محل نهادن
فرهنگ فارسی معین
(مَ حَ. نَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) اهمیت دادن ، اعتنا کردن .
-
جستوجو در متن
-
بندگاه
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) مفصل ، محل اتصال دو استخوان .
-
مفصل
فرهنگ فارسی معین
(مَ صَ) [ ع . ] (اِ.) بند، محل اتصال دو استخوان . ج . مفاصل .
-
منکب
فرهنگ فارسی معین
(مَ کِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - محل اتصال بازو و کتف . 2 - دوش ، کتف . ج . مناکب .
-
سکنه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . سکنة ] (اِ.) 1 - حالتی که شخص در آن هست ؛ وضع . 2 - محل اتصال سر و گردن ؛ ج . سکنات .
-
وصل
فرهنگ فارسی معین
(وُ یا وِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - استخوانی که نشکند و با استخوان دیگر نیامیزد. 2 - فراهم آمدنگاه دو استخوان ، محل اتصال دو استخوان ؛ ج . اوصال .
-
پریز
فرهنگ فارسی معین
(پِ) [ فر . ] (اِ.) وسیله ای برای اتصال دو شاخه برق ، تلفن ، سیم آنتن یا سیم زمین که در محل ثابتی روی دیوار نصب می شود و گاهی هم به صورت سیار است .
-
فصل
فرهنگ فارسی معین
(فَ صْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) جدا کردن . 2 - خاتمه دادن به خصومت . 3 - (اِ.) مانع و حاجز میان دو چیز. 4 - محل اتصال دو استخوان . 5 - بخشی از کتاب یا رساله . 6 - هر یک از چهار فصل سال .
-
زیپ
فرهنگ فارسی معین
[ از انگ . ] (اِ.) وسیله ای است که برای به هم پیوستن دو لبة پارچه ، چرم ، مشماع ، جیر و... به لباس ، چمدان ، ساک و... می دوزند. این وسیله متشکل از دو نوار باریک از جنس پارچة محکم است که از یک قاعده به یکدیگر وصلند و در طول آن ها یک ردیف دندانة منظم ف...