کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محلل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محلل
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ لِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - حل کننده ، تحلیل برنده . 2 - مردی که با زن سه طلاقه ازدواج می کند و او را طلاق می دهد تا آن زن بتواند دوباره با همسر پیشین خود ازدواج کند.
-
محلل
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ لَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - تحلیل شده ، تحلیل رفته . 2 - حلال گردانیده . 3 - هر آب که در آن شتران فرود آمده تیره و کدر ساخته باشند.
-
واژههای همآوا
-
مهلل
فرهنگ فارسی معین
(مُ هَ لَّ) [ ع . ] (ص .) منحنی مانند هلال ، هلالی شکل .
-
جستوجو در متن
-
سه طلاق گفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . طَ. گُ تَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) زن را سه بار طلاق دادن که رجوع به او جز با محلل جایز نیست .
-
جوارش
فرهنگ فارسی معین
(جَ رِ) [ معر. گوارش ] (اِ.) 1 - نوعی حلوا. 2 - ترکیبی است که به جهت هضم طعام خورند. 3 - معجونی مفرح و مقوی و محلل ریاح و مصلح اغذیه .