کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجوف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجوف
فرهنگ فارسی معین
(مَ جَ وَّ) [ ع . ] (اِمف .) کاواک ، میان تهی .
-
جستوجو در متن
-
قپوز
فرهنگ فارسی معین
(قُ پُ) [ تر. ] (اِ.) = قوپوز: آلتی موسیقی از ذوات الاوار و آن سازی بود مرکب از یک قطعة چوب مجوف بر شکل عودی کوچک ، دارای پنج وتر.
-
مشتوک
فرهنگ فارسی معین
(مُ) استوانه ای چوبی یا غیره که داخل آن مجوف است و سیگار را در دهانة گشاد آن نصب کنند و دهانة کوچک رامیان لب ها گذارند و سیگار را دود کنند.
-
انبوب
فرهنگ فارسی معین
(اَ یا اُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - فاصلة میان دو بند یا گره نی (نای ). 2 - هر چیز مجوف مانند نی (نای ). 3 - لوله (آب و غیره )؛ ج . انابیب .
-
میلاب
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) میله ای چوبین و مجوف که سرش به میانة قلیان است و ته آن در آب قلیان قرار دارد و دود تنباکو به وسیلة آن از میان آب عبور کند و به دهان قلیان کش رسد.