کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجهول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجهول
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) ناشناخته ، نامعلوم .
-
واژههای مشابه
-
مجهول الهویه
فرهنگ فارسی معین
(مَ لُ لْ هُ یِّ) [ ع . مجهول - الهویة ] (ص .) آن که یا آن چه هویت یا نام و نشان او نامعلوم باشد، ناشناس .
-
جستوجو در متن
-
اینند
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) عددی مجهول میان سه تا ده .
-
بهمان
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (مبهم ) شخص یا شی ء مجهول .
-
تنکیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) مجهول کردن ، ناشناس ساختن .
-
ناشناخته
فرهنگ فارسی معین
(ش تِ)(ص مف .) نامعلوم ، مجهول .
-
یاردانقلی
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ تر. ] (اِ.) (عا.) آدم ناشناس ، کسی که هویت او مجهول باشد.
-
غریب شمار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ) [ ع - فا. ] (اِ. ص .) گمنام ، مجهول .
-
بیستار
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) واژه ایست مانند: فلان ، که اشاره به یک چیز یا شخص مجهول و نامعلوم است .
-
مبهم
فرهنگ فارسی معین
(مُ هَ) [ ع . ] (اِمف .) نامعلوم ، مجهول ، پیچیده ، دارای ابهام .
-
ایگرگ
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ فر. ]Y 1 - نام حرف بیست و پنجم الفبای فرانسه . 2 - حرفی که در معادلات ریاضی نشان دهندة مجهول است . 3 - مجهولی دیگر
-
شی ء
فرهنگ فارسی معین
(شَ یا ش ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آن چه که بتوان از آن اعلام و اخبار کرد، چیز. ج . اشیاء. 2 - مجهول (ریاضی ).
-
ی
فرهنگ فارسی معین
(معروف ) تلفظ « i » را به صورت « ی » می نوشتند و می نویسیم و آن را در قدیم یای معروف می نامیدند (مق .) یای مجهول مانند:پذیر.