کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجسم
فرهنگ فارسی معین
(مُ جَ سَّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - به صورت جسم درآورنده . 2 - آشکار کننده .
-
مجسم
فرهنگ فارسی معین
(مُ جَ سِّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - به صورت جسم درآمده ، دارای جسم ، دارندة جسمیت ، تناور. 2 - مصور. 3 - آشکار شده .
-
جستوجو در متن
-
ممثل
فرهنگ فارسی معین
(مُ مَ ثَّ) [ ع . ] (اِمف .) مثل زده شده ، مجسم شده .
-
میمیک
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] 1 - (ص نسب .) هنرپیشه ای که اعمال و احساسات را به وسیلة حرکات نمایش دهد. 2 - (اِ.) فن تقلید و مجسم کردن اعمال و احساسات به وسیلة حرکات (بدون تکلم ).