کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثل خرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مثل زدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ ثَ. زَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - مطلبی را به عنوان مثل نقل کردن . 2 - چیزی را به صفتی شناختن (عموماً).
-
مثل آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . وَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) نقل کردن ، مثل زدن .
-
جستوجو در متن
-
خرسک
فرهنگ فارسی معین
(خِ سَ) (اِمصغ .) 1 - خرس کوچک ، بچه خرس . 2 - قالی ضخیم و پشم بلند و سنگین و بدنقشه در ابعاد مختلف .
-
خرس
فرهنگ فارسی معین
(خَ رَ) [ ع . ] (اِمص .) گنگی .
-
بنات النعش
فرهنگ فارسی معین
(بَ تُ نَّ) [ ع . ] (اِمر.) دو صورت فلکی : 1 - دب اکبر (خرس بزرگ ، هفت اورنگ مهین ). 2 - دب اصغر (خرس کوچک ، هفت اورنگ کوچک ).
-
پاندا
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) جانور پستاندار گیاه خوار شبیه خرس بومی آسیای شرقی .
-
دب
فرهنگ فارسی معین
(دُ بّ) [ ع . ] (اِ.) خرس . ج . ادباب .
-
هفت اختر
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ تَ) (اِ.) هفت برادران ؛ صورت فلکی خرس بزرگ .
-
هفت اورنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ رَ) (اِمر.) هفت برادران ، صورت فلکی خرس بزرگ .
-
هفت برادران
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ دَ) (اِمر.) هفت ستارة دب اکبر یا خرس بزرگ .
-
هفتورنگ
فرهنگ فارسی معین
(هَ تُ رَ) (اِمر.) صورت فلکی خرس بزرگ .
-
دب اکبر
فرهنگ فارسی معین
(دُ بِّ اَ بَ) [ ع . ] (اِمر.) خرس بزرگ ؛ یکی از صور فلکی دور قطبی ، بنات النعش کبری .
-
علف خرس
فرهنگ فارسی معین
( ~ خِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) گیاهی است خاردار، بوتة آن بزرگ و دارای برگ های بریده .
-
فرقد
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) دو برادران ، نام دو ستاره بر سینة صورت فلکی خرس کوچک یا دُب اصغر.