کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثل آوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مثل آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . وَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) نقل کردن ، مثل زدن .
-
واژههای مشابه
-
مثل زدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ ثَ. زَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - مطلبی را به عنوان مثل نقل کردن . 2 - چیزی را به صفتی شناختن (عموماً).
-
جستوجو در متن
-
فراز آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . وَ یا وُ دَ) (مص م .) 1 - آوردن ، پیش آوردن . 2 - یافتن ، به دست آوردن . 3 - فراهم آوردن ، گرد کردن .
-
بز آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ دَ) (مص ل .) (عا.) 1 - به دست آوردن حداقل امتیاز. 2 - بد آوردن .
-
پی آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ دَ) (مص ل .) تاب آوردن ، طاقت داشتن .
-
تاب آوردن
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ) (مص ل .) تحمل کردن ، طاقت آوردن .
-
سپلشک آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . وَ یا وُ دَ) (مص ل .) (عا.) بد آوردن .
-
یاد آوردن
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ) (مص م .) به خاطر آوردن ، متذکر کردن .
-
قلم دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) (مص م .) به حساب آوردن ، به شمار آوردن .
-
گرد آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ دَ) (مص م .) جمع کردن ، فراهم آوردن .
-
گردن خاریدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) (مص ل .) عذر آوردن ، بهانه آوردن .
-
آماریدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - شمردن ، به حساب آوردن . 2 - اهمیت دادن ، به روی خود آوردن .
-
انطاق
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ ع . ] (مص م .) به سخن آوردن ، به نطق در آوردن کسی را.