کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثلث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مثلث
فرهنگ فارسی معین
(مُ ثَ لَّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - شکلی که دارای سه ضلع و سه زاویه باشد. 2 - عطری که از ترکیب سه مادة خوشبو درست شده باشد.
-
جستوجو در متن
-
مثلثات
فرهنگ فارسی معین
(مُ ثَ لَ) [ ع . ] (اِمف . اِ.) 1 - جِ مثلث . 2 - بخشی از علم ریاضی که موضوعش مطالعه و تعیین روابط بین اضلاع و زوایای مثلث و تعیین عناصر نامعلوم یک مثلث از روی اندازه های معلوم آن است .
-
سینوس
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - به طور کلی در هر مثلث قائم الزاویه نسبت ضلع روبروی زاویه را به وتر مثلث سینوس گویند. 2 - حفرة استخوان های پیشانی و فک اعلی .
-
خرپا
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِمر.) داربستی از چوب یا آهن به شکل مثلث که زیر سقف ، پل و مانند آن قرار می دهند.
-
باده پخته
فرهنگ فارسی معین
( ~. پُ خْ تِ) (اِ. ص .) شرابی که جوشیده باشد و دو سوم آن تبخیر شده ، یک سوم آن بماند. در عربی مثلث گویند.
-
سفچ
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِ.) = سفج . سفجه . سفچه : 1 - خربزة نارس . 2 - شراب مثلث .
-
هرم
فرهنگ فارسی معین
(هَ رَ) [ ع . ] (اِ.) جسمی مخروطی شکل که قاعده اش مربع یا چندضلعی باشد و وجوه جانبی آن مثلث هایی باشند که همه به یک رأس مشترک منتهی شوند.
-
کتانژانت
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ فر. ] (اِ.) نسبت ضلع مجاور زاویة حاده در مثلث قایم الزاویه به ضلع روبروی آن .
-
کسینوس
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ فر. ] (اِ.) نسبت ضلع مجاور زاویة حاده در مثلث قایم الزاویه به وتر.
-
گونیا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ابزاری است به شکل مثلث از جنس فلز، پلاستیک یا چوب برای رسم زاویة قائمه یا آزمودن آن .
-
لچکی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص نسب .) منسوب به لچک . 1 - سه گوش ، مثلث شکل . 2 - پارچه یا نقشی به صورت متساوی الاضلاع .
-
جوش بره
فرهنگ فارسی معین
(بَ رَ یا رِ) (اِمر.) آشی است که آن را از خمیر گندم به شکل قطعات مثلث و مربع سازند و از گوشت و سبزی و مصالح دیگر پر کنند و در آب جوشانند و ماست و کشک بر آن ریخته صرف کنند.
-
دلتا
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - حرف چهارم از الفبای یونانی به شکل ë . 2 - قطعه خاک جزیره مانندی به شکل مثلث در مصب رود که از مواد سیلابی و رسوبی تشکیل می شود.
-
سوچه
فرهنگ فارسی معین
(چَ یا چِ) (اِ.) = سوجه . سوزه : 1 - پارچه ای چهار گوشه که در زیر بغل جامه دوزند؛ بغلک . 2 - پارچة مثلث متساوی - الساقین که از سر تریز جامه ببرند تا خشتک را بر آن دوزند.