کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مثلاً
فرهنگ فارسی معین
(مَ ثَ لَ نْ) [ ع . ] به طور مثال .
-
واژههای همآوا
-
مثلاً
فرهنگ فارسی معین
(مَ ثَ لَ نْ) [ ع . ] به طور مثال .
-
جستوجو در متن
-
گیم
فرهنگ فارسی معین
(گِ) [ انگ . ] (اِ.) دور بازی مثلاً در بازی تنیس یا والیبال .
-
کلاپیسه
فرهنگ فارسی معین
(کَ سَ یا س ) (اِمر.) تغییر حالت چشم در اثر خشم یا لذت بسیار (مثلاً وقت جماع ) و یا به جهت ضعف و سستی .
-
مدغم
فرهنگ فارسی معین
(مُ غَ) [ ع . ] (اِمف .) ادغام شده ، حرفی که در حرف دیگر همجنس یا قریب المخرج داخل شود و یک حرف مشدد تلفظ گردد. مثلاً دال در «مدت ».
-
اکسیر
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ معر. ] (اِ.) 1 - ماده ای که ماهیت اجسام را تغییر دهد و با ارزش تر سازد مثلاً مس را طلا سازد. 2 - هر چیز مفید و کمیاب . 3 - دارویی که به عقیدة قدما هر مرضی را علاج می کرد.
-
ساده کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - سهل کردن ، آسان نمودن . 2 - پاک کردن ، خالی کردن . 3 - اطلس کردن ، ستردن نقش و نگار. 4 - ستردن موی ، تراشیدن موی . 5 - چیزی را از چیزی جدا کردن مثلاً طلا را از نقره و عسل را از موم .
-
لیزابه
فرهنگ فارسی معین
(بَ یا بِ) (اِمر.) = لیزآب : 1 - آب لزج که از دهان و بینی انسان و جانوران برآید. 2 - آب لزج که از میوه (مثلاً هندوانه ای که زمستانی بر آن گذشته ) برآید.
-
شکرپاره
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رِ) [ سنس - فا. ] (اِمر.) 1 - قطعه ای از شکر. 2 - آن چه مانند شکر شیرین باشد. 3 - زردآلوی شیرین . 4 - قسمی شیرینی ، طرز تهیة آن چنین است که مثلاً پنج سیر روغن را داغ کرده و به قدری آرد بریزند که مثل تر حلوا شود، آن وقت آن را کنار گذارند تا سر...
-
گروه
فرهنگ فارسی معین
(گُ) [ په . ] (اِ.) 1 - دسته ، جمعیت . 2 - امت ، فرقه . 3 - واحدی از سربازان شامل 9 نفر. 4 - امتیاز کارمند از جهت مدرک تحصیلی و سابقة کار که خود به چند پایه تقسیم می شود. 5 - اصطلاحی است که در دانشگاه ها به جای کلمة انگلیسی دپارتمان یعنی جزوی از دانش...