کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متورم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متورم
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ وَ رِّ) [ ع . ] (اِفا.) آماسیده ، ورم کرده .
-
جستوجو در متن
-
ودج
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ) [ ع . ] (اِ.) نام رگی در گردن که هنگام خشم متورم می شود.
-
آماسانیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ)(مص م )ایجاد برآمدگی کردن ، متورم کردن . آماهانیدن و آماهیدن هم گفته می شود.
-
بشترم
فرهنگ فارسی معین
(بُ تُ یا تِ رَ) ( اِ.) = بشتر: جوش های ریز و متورم که روی پوست بدن ظاهر شود و خارش بسیار دارد.
-
پیوره
فرهنگ فارسی معین
(پِ رِ) [ فر. ] (اِ.) بیماری لثه و دندان که بر اثر آن لثه ها عفونی و متورم شده ، باعث خرابی ریشة دندان می شود.
-
تراخم
فرهنگ فارسی معین
(تَ خُ) [ فر. ] (اِ.) از بیماری های چشم و آن متورم شدن پردة چشم و بروز جوش هایی در داخل پلک است .
-
ژالاپ
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) گیاهی است پایا از تیرة پیچکیان که به کمک پیچک های خود به دور درختان و تکیه گاه های اطراف می پیچد. ریشة آن به دو صورت است : نازک و استوانه ای شکل و متورم و غده ای شکل . ساقه اش به ارتفاع 3 متر می رسد و برگ هایش کامل و به صورت قلب و شفاف ...
-
پیاز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گیاه علفی از تیره سوسنی ها با برگ های نوک تیز گل های سفید مایل به سبز یا گلی مایل به بنفش که غدة متورم آن خوراکی است ، دارای طعم و بوی تند و مرکب از لایه های نازک تو در توست . ؛ ~ کسی کونه کردن (کن .) پیشرفت کردن ، موفق شدن ، ثابت و مستقر شدن...
-
کراویا
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) گونه ای زیره که به نام زیرة سیاه یا زیرة سیاه کرمانی موسوم و دارای ریشه های متورم است . از دانه هایش به منظور معطر کردن اغذیه استفاده می کنند و به علاوه دارای خاصیت بادشکن و از بین بردن نفخ های روده و مقوی و قاعده آور و مدر است .