کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متنفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متنفر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ نَ فِّ) [ ع . ] (اِفا.) نفرت دارنده ، بیزار.
-
جستوجو در متن
-
بیزار
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) بی میل ، متنفر.
-
رماندن
فرهنگ فارسی معین
(رَ دَ)(مص م .)1 - ترساندن ، گریزاندن . 2 - متنفر ساختن .
-
سیر
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) 1 - کسی که معده اش از غذا پُر است . 2 - بیزار، متنفر. 3 - رنگ تند.
-
وابوسیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - بازبوسیدن .2 - خاتمه دادن به کشتی . 3 - روگردان شدن ، متنفر گشتن .