کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبالغه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبالغه
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ غَ یا غ ) (مص ل .) 1 - بسیار کوشیدن . 2 - زیاده روی کردن .
-
جستوجو در متن
-
مبالغت
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ غَ) [ ع . مبالغة ] (مص ل .) نک مبالغه .
-
مکیس
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِ.) مبالغه ، سخت گیری .
-
گزاف گویی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ) (حامص .) اغراق گویی ، مبالغه کردن .
-
گزافکاری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) افراط ، مبالغه .
-
واله
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) مبالغه در کارها، اصرار، ابرام .
-
کاریکاتور
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) نوعی نقاشی طنزآمیز که در آن طراحی برخی جزییات مبالغه می شود.
-
اغراق
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) غرق کردن . 2 - (اِمص .) مبالغه کردن .
-
تحریز
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - در نگهداری چیزی مبالغه کردن . 2 - پناه دادن . 3 - محکم کردن .
-
توغل
فرهنگ فارسی معین
(تَ وَ غُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دور رفتن . 2 - فرو رفتن در امری . 3 - مبالغه کردن .
-
گار
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] پسوندی است که به ریشة فعل می پیوندد و افادة فاعل می کند. آموزگار (صیغة شغل )، پذیرفتگار (صفت فاعلی )، سازگار (صیغة مبالغه ).
-
اطناب
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بسیار گفتن . 2 - (اِمص .) پرگویی . 3 - تطویل کلام و مبالغه در آن به حدی که از اقتضای تفهیم مقصود تجاوز کند. مق ایجاز.
-
تنوق
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - نیکو گردانیدن غذا و لباس . 2 - خوش سلیقگی . 3 - رنج بردن . 4 - مدارا کردن . 5 - مبالغه کردن . 6 - مهارت و استادی به کار بردن .
-
غلو
فرهنگ فارسی معین
(غُ لُ وّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) از حد گذشتن . 2 - (اِمص .) تجاوز، مبالغه . 3 - در شعر، بیان اغراق آمیز صفتی که در واقعیت محال و غیرممکن باشد.