کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مباح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مباح
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (ص .) روا، مجاز.
-
جستوجو در متن
-
اباحتی
فرهنگ فارسی معین
(اِ حَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) اباحی ؛ ملحدی که همه چیز را مباح شمارد و انجام محرمات را جایز می داند.
-
اهدار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - هدر ساختن ، پامال کردن . 2 - مباح کردن خون کسی .
-
جایز
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - روا. 2 - مباح . 3 - نافذ. ؛ ~ُ ~الخطا لغزش پذیر، دارای احتمال و امکان اشتباه .