کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماهیچهتَندهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تنده
فرهنگ فارسی معین
(تُ دِ) (اِ.) سرازیری ، سراشیبی .
-
تنده
فرهنگ فارسی معین
(تُ دَ) (اِ.) برگِ نورسته ، غنچه .
-
ماهیچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِ.) بافت قابل انقباضی که بر حسب حرکت اندام های بدن جانوران می شود.
-
آی
فرهنگ فارسی معین
(صت .) حرف ندا.
-
آی
فرهنگ فارسی معین
(اِصت .) 1 - کلمه ای است نشانة درد. 2 - کلمه ای است نشانة حسرت و دریغ .
-
ای
فرهنگ فارسی معین
(اِ یا اَ) [ ع - فا. ] (صت . حر.) علامت ندا است که پیش از اسم درآید: ای حسن ، ای پسر.
-
آی کیو
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ]IQ ( اِ.) بهرة هوشی (روان - شناسی ).
-
آی .سی
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ]I.C ( اِ.) شبکة به هم پیوسته ای از عنصرهای فعال و غیرفعال که در یک لایة نیمه هادی مجتمع شده است و همراه با چند قطعة هم جوار می تواند کار یک مدار کامل الکترونیکی را انجام دهد، مدار مجتمع .
-
ای والله
فرهنگ فارسی معین
(اِ وَ لْ لا) [ ع . ] (جمله ) 1 - آفرین ، بارک الله. 2 - درست است ، راست است ، همین طور است .
-
باسمه ای
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ تر - فا. ] (ص .) 1 - چاپی . 2 - کنایه از: ساختگی ، قلابی .
-
قهوه ای
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (ص .)رنگی که از ترکیب سیاه ، سرخ و زرد به دست می آید، هم رنگ قهوه .
-
کتره ای
فرهنگ فارسی معین
(کُ رِ) (ص .) بی خودی ، الکی ، بی - اساس .
-
کلیشه ای
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فر - فا. ] (ص نسب .) 1 - منسوب به کلیشه . 2 - قالبی ، باسمه ای .
-
گتره ای
فرهنگ فارسی معین
(گُ رَ) (ق مر.) (عا.) 1 - به قیمت مقطوع ، بی آن که وزن کنند و یا بشمرند. 2 - به تخمین ، بدون حساب دقیق . 3 - بیهوده .
-
آی . سی . یو
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ]I.C.U ( اِ.) بخش مراقبت های ویژه در بیمارستان که وضعیت بیمار را در هر لحظه نشان می دهد.