کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مانند سرب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اسرب
فرهنگ فارسی معین
(اُ رُ) ( اِ.) نک سرب .
-
رصاص
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (اِ.) سرب .
-
سرب
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گلة آهو، دستة پرندگان . 2 - دل ، قلب .
-
سرب
فرهنگ فارسی معین
(سَ رَ) [ ع . ] (اِ.) راه زیرزمینی .
-
اسرنج
فرهنگ فارسی معین
(اَ رُ) ( اِ.) اکسید سرب ، گردی سرخ که در نقاشی از آن استفاده می کنند.
-
پوکه
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (اِ.) 1 - غلاف فشنگ بی سرب و باروت ، فشنگ که مادة سوزنده ندارد. 2 - پوک . 3 - زغال پوک .
-
سرب
فرهنگ فارسی معین
(سُ) (اِ.) فلزی است نرم و چکش خور به رنگ خاکستری که در طبیعت به طور آزاد موجود نیست .
-
شنگرف
فرهنگ فارسی معین
(شَ گَ) (اِ.) شنجرف ، اکسید سرب که سرخ رنگ است و از آن در نقاشی استفاده م ی کنند.
-
شش خنج
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خَ) (اِ.) گردکانی باشد که درون آن را خالی کنند و به جهت بازی قمار پر از سرب سازند.
-
کربنات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فر. ] (اِ.) املاح اسیدکربنیک که به آسانی به وسیلة اسیدها تجزیه می شود. مانند: کربنات سدیم ، کربنات سرب و غیره .
-
توتیا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - سرمه ، اکسید روی و سرب که در کوره های ذوب سرب و روی به دست می آید. برای معالجة امراض چشم و نیز تقویت آن به کار می رود. 2 - خارپشت دریایی ، جانوری است از نوع خارپوستان با بدن کروی شکل که به سنگ ها و علف ها و دیگر جانوران دریایی می چسبد و از ...
-
استات
فرهنگ فارسی معین
(اَ س ِ) [ فر. ] ( اِ.) نمک مشتق از اسید استیک مانند استات سرب ، استات مس ، استات آهن و غیره ، نمکی که از اسید استیک حاصل شود.
-
اشپون
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ روس . ] (اِ.) سرب باریکی که در حروف چینی دستی میان هر دو سطر نهند تا فاصلة مطلوب پیدا شود. 2 - واحد طول سطر.
-
گلوله
فرهنگ فارسی معین
(گُ لِ) (اِ.) 1 - هرچیز گرد و گلوله مانند. 2 - فشنگ ، جسمی ساخته شده از سرب که برای تیراندازی در سلاح های گرم به کار می رود.
-
پلمب
فرهنگ فارسی معین
(پُ لُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - قطعة سرب یا موم آب شده ای که برای جلوگیری از دستکاری و سوءاستفاده به سر پاکت یا در مغازه یا خانه یا مکان دیگری مهر شود، مهرو موم . (فره ). 2 - مجازاً به معنی تعطیل کردن و بستن جایی .