کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مانع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مانع
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) بازدارنده ، منع کننده . ج . مانعون . 2 - (اِ.) اشکال ، مزاحمت . ج . موانع .
-
واژههای همآوا
-
مانا
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) نیروی مستقل مادی و روحانی که در همه جا پراکنده است و در همة شعارها و موجودات و اشیاء مقدس شرکت دارد.
-
مانا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - (ص .) شبیه ، مانند، نظیر. 2 - (ق .) ادات تشبیه و تردید: گویی ، پنداری .
-
معنا
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . معنی ] (اِ.) مضمون ، مفهوم . ج . معانی .
-
جستوجو در متن
-
جلوگیر
فرهنگ فارسی معین
(جُ یاجِ لُ) [ تر - فا. ] (ص فا.) مانع .
-
موانع
فرهنگ فارسی معین
(مَ نِ) [ ع . ] (اِ.) جِ مانع ؛ بازدارنده ها.
-
بژکم
فرهنگ فارسی معین
(بَ کَ) 1 - (اِ.) منع ، بازداشت . 2 - (ص .) بازدارنده ، مانع .
-
پیش بخاری
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (اِمر.) حفاظ مانندی که جلوی بخاری قرار می دادند تا مانع از جهیدن آتش به بیرون از بخاری شود.
-
حایل
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . حائل ] (ص .) 1 - مانع میان دو چیز. 2 - جداکننده .
-
سنگ انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ تَ) (مص ل .) کنایه از: اشکال تراشی ، مانع پیشرفت کار کسی شدن .
-
قرق کردن
فرهنگ فارسی معین
(قُ رُ. کَ دَ) [ تر - فا. ] (مص م .) جایی را خلوت کردن و مانع ورود دیگران شدن .
-
قاسر
فرهنگ فارسی معین
(سِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - مانع . 2 - به زور بر کاری وادارنده .
-
گراته
فرهنگ فارسی معین
(گِ تَ یا تِ) (اِ.) (عا.) مانع پیشرفت کار، عایق ، مشکل .