کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماران کنند موران کشند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
باسلق
فرهنگ فارسی معین
(لُ) ( اِ.) نوعی شیرینی که با نشاسته و شکر و مغز گردو به شکل لوله درست می کنند و به نخ می کشند.
-
چاه
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) گودالی به شکل استوانه که در زمین حفر کنند و از آن آب بالا کشند، یا فاضلاب را در آن ریزند.
-
ششلیک
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ تر. ] (اِمر.) نوعی خوراک از گوشت که به سیخ می کشند و روی آتش کباب می کنند.
-
کنجه
فرهنگ فارسی معین
(کِ جَ یا جِ) (اِ.) (عا.) تکة گوشت کوچکی که بر سیخ کشند یا قیمه کنند.
-
دولاب
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - چرخ چوبی با ریسمان و سطل که به وسیلة آن از چاه آب کشند. 2 - گنجة کوچک دردار که توی دیوار درست کنند.
-
سیخ
فرهنگ فارسی معین
[ سنس . ] (اِ.) 1 - هر چیز مستقیم و نوک تیز. 2 - آلتی فلزی که قطعات گوشت را بدان کشند و روی آتش کباب کنند. 3 - (ص . ق .) (عا.) راست ، مستقیم .
-
گردناج
فرهنگ فارسی معین
(گَ یا گِ) (اِمر.) = گردناگ . گردنای : کبابی که گوشت آن را در آب جوشانیده باشند و سپس به سیخ کشند و کباب کنند؛ گردانیده .
-
جوجه
فرهنگ فارسی معین
(جِ) (اِ.) 1 - نوزاد پرندگان . 2 - نوزاد مرغ خانگی . ؛~ سوخاری خوراکی که تکه های جوجة مرغ را در آرد سوخاری می غلتانند و سپس سرخ می کنند. ؛ ~ کباب خوراکی از قطعه های بریده شدة مرغ یا جوجه مرغ در مخلوطی از پیاز و زعفران و آب لیمو که به سیخ می کشند و...
-
ساسات
فرهنگ فارسی معین
[ روس . ] (اِ.) دریچة کوچکی است در دستگاه کاربوراتور در جلوی لولة هوا. معمولاً ه نگام روشن کردن ماشین اگر بنزین موجود در کاربوراتور تبخیر شده باشد ساسات را می کشند و بعداً موتور را روشن می کنند.
-
گزار
فرهنگ فارسی معین
(گُ)1 - (ص فا.) در ترکیب با بعضی واژه ها معنای گزارنده می دهد. مانند: نمازگزار. 2 - (اِ.) طرح یا نقشی که با مداد آن را روی کاغذ یا پارچه می کشند و بعد رنگ می کنند.
-
ماله
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِ.) 1 - افزاری که بنایان و گلکاران با آن کاهگل و گچ و آهن را بر دیوار و غیره مالند و آن را انواع است . 2 - تخته ای که برزیگران بر زمین شیار کرده کشند تا کلوخ های آن را نرم کنند و زمین را هموار سازند. 3 - افزاری که جولاهگان از خس مانند جاروب و ...
-
سیم
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.)1 - نقره . 2 - پول ، وجه . 3 - فلزی قیمتی که در معادن به طور خالص یا به صورت ترکیب با فلزات دیگر (انتیمون ، سرب ) یافت می شود و چون آن را با مس ترکیب کنند محکم تر می گردد و در صنعت کاربرد زیاد دارد. 4 - مفتول ، رشتة باریک فلزی . 5 - یک...