کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مادۀ میانستارهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ماده
فرهنگ فارسی معین
(دِّ) [ ع . مادة ] (اِ.) 1 - اصل هر چیزی . 2 - آن چه که وزن داشته باشد و فضا را اشغال کند.
-
ماده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ په . ] (ص .) مقابل نر.
-
پردة ماده
فرهنگ فارسی معین
( ~ دِ) از نواهای موسیقی قدیم .
-
نر و ماده
فرهنگ فارسی معین
(نَ رُ دِ) (اِمر.) 1 - نرینه و مادینه . 2 - نوعی دگمه که بخشی ازآن در بخش دیگر فرو می رود.
-
جستوجو در متن
-
مستنیر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) نور جوینده . ستاره ای که از خود نور ندارد. مق منیر. ؛ستارة ~ ستاره ای که از خود نور ندارد.
-
تسدیس
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) شش گوشه ساختن چیزی . 2 - (اِ.) فاصلة میان دو ستاره که به اندازة بُرج باشد. 3 - قرار گرفتن ماه در نقطه ای که فاصلة آن تا خورشید 60 درجه باشد.
-
خورشید
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ په . ] (اِ.) 1 - ستاره ای که سیارات منظومة شمسی به گرد آن می چرخند. 2 - هر ستاره ای که مرکز یکی از منظومه ها باشد.
-
قلب الاسد
فرهنگ فارسی معین
(قَ بُ لْ اَ سَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دل شیر، قلب اسد. 2 - نام ستاره ای به رنگ آبی - سفید و قدر 3/1 در میان صورت فلکی شیر یا اسد که 86 سال نوری با ما فاصله دارد.
-
اقتران
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) قرین شدن . 2 - نزدیک شدن ستاره ای به ستارة دیگر. 3 - (اِمص .) نزدیکی ، پیوستگی .
-
سها
فرهنگ فارسی معین
(سُ) [ ع . ] (اِ.) ستاره ای کوچک و کم نور در صورت فلکی دب اکبر در انتهای ملاقه پهلوی عناق .
-
مرصود
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - انتظار کشیده شده . 2 - ستاره ای که در رصدخانه حرکات و اوضاعش ضبط شده است .
-
پی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - سیزدهمین حرف الفبای یونانی ( ~) و آن نمایندة ستاره های قدر شانزدهم است . 2 - نشانة رابطة ثابت میان محیط دایره با قطر آن و آن تقریباً مساوی با 14/3 است .
-
لوله
فرهنگ فارسی معین
(لِ)(اِ.)هرچیز میان تهی دراز و استوانه ای شکل .
-
تشتر
فرهنگ فارسی معین
(تِ یا تُ تَ) (اِ.) = تیشتر: 1 - نام ایزد موکل بر باران که با دیو خشکسالی می جنگد. 2 - شِعúرای یمانی ؛ ستاره ای پر نور در صورت فلکی سگ بزرگ .