کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مادۀ بستهبندی فعال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ماده
فرهنگ فارسی معین
(دِّ) [ ع . مادة ] (اِ.) 1 - اصل هر چیزی . 2 - آن چه که وزن داشته باشد و فضا را اشغال کند.
-
ماده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ په . ] (ص .) مقابل نر.
-
پردة ماده
فرهنگ فارسی معین
( ~ دِ) از نواهای موسیقی قدیم .
-
ماده تاریخ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) مجموع حروف بیت یا مصراع یا عبارتی که به حساب ابجد تاریخ واقعه ای را نشان دهد.
-
نر و ماده
فرهنگ فارسی معین
(نَ رُ دِ) (اِمر.) 1 - نرینه و مادینه . 2 - نوعی دگمه که بخشی ازآن در بخش دیگر فرو می رود.
-
جستوجو در متن
-
فله
فرهنگ فارسی معین
(فَ لُِ) (اِ.) اجناسی که به صورت کیلویی و غیر بسته بندی فروخته شود.
-
کاغذ کادو
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دُ) (اِمر.) کاغذ تزیینی که برای بسته بندی هدایا به کار می رود.
-
یونولیت
فرهنگ فارسی معین
(یُ نُ) [ انگ . ] (اِ.) نام تجاری ماده ای سبک و متخلخل و معمولاً سفید که در بسته بندی و عایق کاری کاربرد دارد، فیبر سفید.
-
سلوفون
فرهنگ فارسی معین
(س ِ لُ فُ) [ انگ / فر. ] (اِ.) = سلوفان . سلفون : نام تجاری مادة شفاف و نازکی از جنس سلولز که در بسته بندی و جلدسازی کاربرد دارد.
-
آکبند
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص .) کالای صنعتی کار نکرده به صورتی که هنوز در بسته بندی کارخانه باشد، دست نخورده ، کار نکرده .
-
بسته بندی
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (حامص .) عمل بستن اشیا به صورت جعبه ها و قوطی ها و مانند آن .
-
خورابه
فرهنگ فارسی معین
(خُ بِ) (اِمر.) 1 - سوراخی که در بندی که بر جوی بسته اند ایجاد شود و آب اندک اندک از آن خارج شود. 2 - جوی کوچکی که برای زراعت از نهر جدا کنند.
-
رول
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ فر. ] 1 - (اِ.) واحد شمارش چیزی که به صورت استوانه پیچیده شده است ، توپ ، غلتک (فره ). 2 - (ص .) دارای بسته - بندی استوانه ای .
-
زر ورق
فرهنگ فارسی معین
(زَ وَ رَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) کاغذ زردرنگ و نازکی که به صورت ورقة زر برای بسته - بندی و تزیین یا زرکوبی جلد کتاب سازند. ؛لای ~ بزرگ شدن در ناز و نعمت پرورش یافتن .