کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لی لی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لی لی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پوشال یا پیزر که به عنوان لایی به کار می رود. ؛ ~به لالای کسی گذاردن از کسی تعریف و تمجید کردن ، کسی را بی خود لوس کردن ، ناز او را کشیدن .
-
لی لی
فرهنگ فارسی معین
(ل ل ) (اِ.) نوعی بازی کودکانه که در آن تنها با یک پایشان حرکت و پای دیگر را بالا نگه می دارند.
-
واژههای همآوا
-
لیلی
فرهنگ فارسی معین
(لِ)1 - (اِ.) از نواها و آهنگ های موسیقی قدیم . 2 - (اِخ .) نام یکی از عشاق تاریخ .
-
جستوجو در متن
-
لؤلؤ
فرهنگ فارسی معین
(لُ لُ) [ ع . ] (اِ.) مروارید؛ ج . لا´لی .
-
لیات
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ انگ . ] (اِمص .) = لی آوت : صفحه آرایی (چاپ و نشر).
-
اوجا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = اوجه : نام چند گونه درخت از تیرة نارونان که در قسمت های کم ارتفاع جنگل های شمالی ایران می رویند؛ وجه ، لی وله ، لو نیز گویند.
-
فتور
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) آرام شدن ، سست شدن . 2 - آرام شدن پس از تندی و سختی . 3 - (اِمص .) بی حا لی ، ضعف . 4 - کندی ، آرامی .
-
مدرک
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ) [ ع . ] (اِ.) دلیل ، سند، مأخذ. ج . مدارک . ؛ ~ تحصیلی نوشته ای رسمی که نشان می دهد شخصی دورة تحصیلی معینی را گذرانده است . ؛ ~ ِ تخصصی نوشته ای که نشان می دهد شخصی تخصص در یک رشته عم لی یا فنی را گذارنده است .