کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لکه لکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کلف
فرهنگ فارسی معین
(کَ لَ) [ ع . ] (اِ.) لکه ، لکه هایی که بر روی ماه و خورشید دیده می شود.
-
ملکوک
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (ص .) 1 - لکه دار. 2 - کنایه از: بدنام .
-
ختمخالی
فرهنگ فارسی معین
(خَ)(ص .)(عا.) خال خالی ، راه راه ، دارای لکه های غیر از رنگ اصلی متن .
-
زغار
فرهنگ فارسی معین
(زَ) 1 - زمین نمناک . 2 - لکه یا چربی که در چیزی نمایان باشد.
-
گل
فرهنگ فارسی معین
باقالی (گُ) (ص .) دارای خال ها یا لکه های رنگی در یک زمینة مشخص .
-
آلودگی
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (حامص .) 1 - ناپاکی ، آلایش ، لکه . 2 - عادت به اعمال زشت . 3 - گناه ، فسق .
-
خجک
فرهنگ فارسی معین
(خَ جَ)(اِ.) 1 - لکه ، داغ . 2 - خال سفیدی که در چشم پیدا شود.
-
بسنج
فرهنگ فارسی معین
(بِ سَ) ( اِ.) کک و مک ، خشکی و لکه ای که روی صورت انسان پیدا شود.
-
خال
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) نقطة سیاه یا لکه ای که روی پوست بدن یا چیزی دیگر ظاهر شود. ج . خیلان .
-
لک و پیس
فرهنگ فارسی معین
(لَ کُ) (اِمر.) (عا.) لکه هایی که در صورت و بدن انسان پیدا شود.
-
آلاپلنگی
فرهنگ فارسی معین
(پَ لَ) (ص .) (عا.) دارای لکه های سیاه و سفید و خال های بزرگ مانند پوست پلنگ .
-
پیس
فرهنگ فارسی معین
1 - (اِ.) نوعی بیماری پوستی که بر روی پوست لکه های سفید پیدا می شود. 2 - (ص .) ابرص ، پیسه .
-
چرغ
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) پرنده ای است شکاری از نوع باز و به اندازة کلاغ با رنگ خاکستری و لکه های سیاه و سفید.
-
کک مک
فرهنگ فارسی معین
(کَ مَ) (اِمر.) لکه های ریز قهوه ای یا سیاه که روی صورت یا قسمت های دیگر بدن انسان بوجود می آید.
-
لک دیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دِ دَ) (مص ل .) دیدن لکه های خون غیر عادی در زنان که دلیل بیماری زنانه است .