کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لَت لته لتِ در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لت
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) 1 - گرز، عمود. 2 - چماق .
-
لت
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (اِ.) سیلی ، چَک .
-
لت
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) شکم ، بطن .
-
لت لت
فرهنگ فارسی معین
(لَ. لَ) (ص مر.) لخت لخت ، پاره پاره .
-
لت انبان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ) (ص مر.) لت انبار.
-
لت خوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خُ دَ) (مص ل .) 1 - سیلی خوردن . 2 - زبون گشتن .
-
لت انبار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ) (ص مر.)شکم پرست ، پرخور.
-
لت و پار
فرهنگ فارسی معین
(لُ تُ) (ص مر.) (عا.) پاره پاره ، قطعه قطعه .
-
لت و پار کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص م .) (عا.) از هم دریدن و پاره پاره کردن .
-
جستوجو در متن
-
شله
فرهنگ فارسی معین
(شُ لَ یا لِ) (اِ.) 1 - جای خاکروبه و زباله . 2 - فرج (زن )، شرم زن . 3 - لته ای که زنان در ایام حیض در شرم خود نهند.
-
لته
فرهنگ فارسی معین
(لَ تُِ) (اِ.) 1 - تکه پارچة کهنه . 2 - تخته های مستطیلی که در بعضی نقاط گیلان و مازندران به جای سفال پشت بام به کار برند. 3 - (عا.) لنگه در.