کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لوس
فرهنگ فارسی معین
1 - (اِ.) چاپلوس ، چرب زبان . 2 - (عا.) (ص .) کسی که خود را بی جهت نزد دیگران عزیز می کند.
-
لوس
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = لس : چاشنی ، مزه .
-
واژههای همآوا
-
لوث
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ ع . ] (اِمص .) آلودگی ، پلیدی .
-
جستوجو در متن
-
خودشیرینی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) چاپلوسی ، شیرین زبانی ، لوس بازی .
-
ننر
فرهنگ فارسی معین
(نُ نُ) (ص .) (عا.) لوس ، زیاده از حد عزیز داشته شده .
-
میرزا قشمشم
فرهنگ فارسی معین
(قَ شَ شَ) (ص مر.) (عا.) = میرزا غشمشم : 1 - کسی که خود را لوس می کند و بیشتر از آنچه که هست جلوه می کند. 2 - منشی بی مایه و پُر ادعا.
-
لی لی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پوشال یا پیزر که به عنوان لایی به کار می رود. ؛ ~به لالای کسی گذاردن از کسی تعریف و تمجید کردن ، کسی را بی خود لوس کردن ، ناز او را کشیدن .
-
لیوه
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا وِ) (ص .) 1 - فریبنده و چاپلوس . 2 - لوس ، بی مزه . 3 - هرزه گو، هرزه گرد.