کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لقب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لقب
فرهنگ فارسی معین
(لَ قَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بَر نام ، اسمی غیر از اسم اصلی که شخص به آن شهرت پیدا می کند. 2 - نامی که دلالت بر مدح یا ذم شخص کند. ج . القاب .
-
جستوجو در متن
-
ملقب
فرهنگ فارسی معین
(مُ لَ قَّ) [ ع . ] (اِمف .) دارای لقب ، لقب دار.
-
تلقب
فرهنگ فارسی معین
(تَ لَ قُّ) [ ع . ] (مص ل .) لقب یافتن ، دارای لقب گردیدن .
-
القاب
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ لقب .
-
تلقیب
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) لقب دادن .
-
نجاشی
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) لقب پادشاهان حبشه .
-
نگوس
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) لقب پادشاه حبشه ، نجاشی .
-
سید
فرهنگ فارسی معین
(سَ یِّ) [ ع . ] (ص .) سرور، آقا، افرادی که نسب شان به پیغمبر (ص ) می رسد. ؛~المرسلین سرور فرستادگان (خدا) لقب محمد رسوالله (ص ). ؛~ُالشُهَدا الف - سرور شهیدان . ب - لقب حمزه عموی پیامبر اسلام . ج - به ویژه لقب امام حسین (ع ) امام سوم شیعیان .
-
ام المومنین
فرهنگ فارسی معین
( ~. مُ مِ) [ ع . ] (اِ.) لقب هر یک از زنان پیغمبر اسلام .
-
پاشا
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] ( اِ.) لقب اشرافی در دولت عثمانی برای دارندگان مقام های بالای دولتی .
-
سینیور
فرهنگ فارسی معین
(یُ) [ فر. ] (اِ.) از لقب ها و عنوان های اشرافی اروپایی ، ارباب ، آقا.
-
یک زخم
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (ص مر.) لقب سام نریمان که اژدهایی را با یک ضربه کشت .
-
کنتس
فرهنگ فارسی معین
(کُ تِ) [ فر. ] (اِ.) لقب همسر یا دختر کنت .
-
کنیت
فرهنگ فارسی معین
(کُ یَ) [ ع . کنیة ] (اِ.) نک کنیه ، لقب .