کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لعب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لعب
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - بازی . 2 - شوخی ، مزاح .
-
لعب
فرهنگ فارسی معین
(لَ ع ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) بازی ، لعب . 2 - لهو و لعب . 3 - بازی و لهو. 4 - (ص .) بازیگر.
-
واژههای همآوا
-
لاب
فرهنگ فارسی معین
(ق .) (عا.) کاملاً، کلاً.
-
جستوجو در متن
-
ملاهی
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جِ ملهی ؛ آلات و ادوات لهو و لعب .
-
ژیگولت
فرهنگ فارسی معین
(گُ لِ) (اِ.) مؤنث ژیگولو؛ دختری که همواره در مجالس لهو و لعب و رقص حضور یابد و وقت خود را به بطالت گذراند.
-
لهو
فرهنگ فارسی معین
(لَ وْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بازی کردن . 2 - (اِ.) آنچه مایة سرگرمی و بازی باشد. 3 - بازی ، طرب ، لعب .
-
فساد
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) تباه شدن . 2 - متلاشی شدن ، از بین رفتن . 3 - (اِمص .) تباهی ، خرابی . 4 - نابودی . 5 - (اِ.) فتنه ، آشوب . 6 - لهو و لعب . 7 - کینه ، دشمنی .