کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لطیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لطیف
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ ع . ] (ص .) 1 - نرم و نازک . 2 - نیکو، نغز.
-
جستوجو در متن
-
سا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نوعی پارچه لطیف گرانبها.
-
پرنا
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) لباس لطیف و منقش .
-
آلوسن
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ یو. ] (اِ.) = آلسن : قسمی زردآلوی لطیف .
-
پرندین بر
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (ص .) نازک اندام ، لطیف بدن .
-
تاژ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - خیمه ، سراپرده . 2 - لطیف ، نازک .
-
سیفور
فرهنگ فارسی معین
(سَ یا س ) (اِ.) بافتة ابریشمی لطیف .
-
نسو
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نِ) (ص .) چیز نرم ، لطیف و هموار.
-
وخشی
فرهنگ فارسی معین
(وَ)(اِ.) = وشی :پارچه ای است خوش قماش و لطیف .
-
کرپ
فرهنگ فارسی معین
(کِ رِ) [ فر. ] (اِ.) اطلس ، نوعی پارچة لطیف .
-
کیارنگ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (ص مر.) پاک ، پاکیزه ، لطیف .
-
مشتی
فرهنگ فارسی معین
(مَ یا مُ) (اِ.) نوعی پارچة حریر و لطیف و نازک .
-
شاهجانی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - منسوب به شاهجان (شهر مرو). 2 - پارچه ای لطیف که در شهر مرو بافته می شد. 3 - پارچة لطیف (مطلقاً).
-
برگبالان
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) حشراتی که بال های آن ها مانند برگ گل نازک و لطیف است .