کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لشکری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لشکری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص نسب .) سپاهی ، سرباز.
-
جستوجو در متن
-
نیساری
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) سپاهی ، لشکری .
-
اسپاهی
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) (ص نسب .) سپاهی ، لشکری .
-
عسکری
فرهنگ فارسی معین
(عَ کَ) [ ع . ] (ص نسب .) منسوب به عسکر؛ لشکری ، سپاهی .
-
جندی
فرهنگ فارسی معین
(جُ) [ معر - فا. ] (ص نسب ) 1 - لشکری ، سپاهی . 2 - زنی روسپی که در میان لشکریان به کار می پردازد.
-
سریت
فرهنگ فارسی معین
(سَ یَّ) [ ع . سریة ] (اِ.) لشکری که پیغامبر (ص ) شخصاً در آن حضور نداشت .
-
صاحب
فرهنگ فارسی معین
منصب ( ~ . مَ صَ) [ ازع . ] (اِمر.) کسی که دارای رتبه و مقامی دولتی باشد (اعم از کشوری و لشکری )، افسر.
-
گورن
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِ.) [ تر - جغتابی ] 1 - حلقه ای که لشکری در گرد چیزی تشکیل دهد. 2 - نوعی اردوگاه که به وسیلة گردونه هایی - که به شکل دایره تنظیم کنند - سنگربندی شود.
-
متجند
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ جَ نِّ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) در زمرة لشکریان در آینده . 2 - (ص .) لشکری . ج . متجندین .
-
مطوعه
فرهنگ فارسی معین
(مُ طَ وَّ عَ) [ ع . مطوعة ] (اِ.) یا «غازیان » مردمی بودند که در شهرها داوطلبانه برای جهاد با کفار جمع می شدند و لشکری تشکیل می دادند که سالاری مخصوص داشت . این سالار را سالار غازیان یا سالار غازی می نامیدند. این کار مخصوصاً در زمان غزنویان به واسطة...