کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لرزش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لرزش
فرهنگ فارسی معین
(لَ زِ) (اِمص .) لرزیدن .
-
جستوجو در متن
-
لرزه
فرهنگ فارسی معین
(لَ زِ) (اِمص .) لرزش ، لرز، رعشه .
-
جنبش
فرهنگ فارسی معین
(جُ بِ) [ په . ] (اِمص .) 1 - حرکت ، تکان . 2 - لرزش .
-
شیب
فرهنگ فارسی معین
(اِ.)1 - آمیختگی ، امتزاج . 2 - تکان ، لرزش . 3 - سرگشته ، آشفته .
-
نو
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نُ) (اِمص .) 1 - ناله . 2 - جنبش ، حرکت . 3 - لرزه ، لرزش .
-
لمبر
فرهنگ فارسی معین
(لُ بَ) (اِ.) = لنبر: 1 - (عا.) تکان ، لرزش . 2 - فشاری که از حمل زاید بر قوت حامل پدید آید (بنا).
-
زلزله
فرهنگ فارسی معین
(زِ لْ زِ لِ) [ ع . زلزلة ] 1 - (اِمص .) لرزش . 2 - (اِ.) تکان و جنبش شدید یا خفیف پوستة کرة زمین .
-
ویبراتور
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - دستگاهی برای خارج کردن حباب های هوا از داخل بتون تازه . 2 - سیستمی که قبل از زنگ خوردن موبایل باعث لرزش آن می شود، لرزانه (فره ).
-
قطرب
فرهنگ فارسی معین
(قُ رُ) [ ع . ] 1 - (اِ.) ناخوشی ای که با حرکات متوالی اندام ها و لرزش اعضا و فلج و عدم کنترل عضلات بدن همراه است . 2 - (ص .) مصروع .
-
قشعریره
فرهنگ فارسی معین
(قُ عَ رَ یا رِ) [ ع . قشعریرة ] 1 - (مص ل .) ناگاه مو بر بدن خاستن از احساس مکروهی یا از تصور آن . 2 - جمع شدن پوست بدن . 3 - (اِمص .) لرزش ، لرزه ، لرز.