کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لرزان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لرزان
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (ق .) لرزنده ، در حال لرزیدن .
-
جستوجو در متن
-
شیبان
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - پریشان . 2 - درهم ، آشفته . 3 - لرزان .
-
مرتعش
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ عِ) [ ع . ] (اِفا.) لرزان ، لرزنده ، دارای ارتعاش .
-
متشنج
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ شَ نِّ) [ ع . ] (اِفا.) لرزان ، لرزنده ، دارای تشنج .
-
نوان
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (ص فا.) 1 - لرزان ، جنبان . 2 - نالان . 3 - سست ، ناتوان .
-
لقلقو
فرهنگ فارسی معین
(لَ لَ) (ص .) (عا.) شُل ، سُست ، لرزان ، صفتی برای افراد بسیار پیر و فرتوت .
-
مقفع
فرهنگ فارسی معین
(مُ قَ فَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - سرافکنده ، سر به زیر. 2 - کسی که دست هایش بر اثر سرما و جز آن شل و لرزان باشد. 3 - آن که انگشتانش برگشته باشد.