کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لرز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لرز
فرهنگ فارسی معین
(لَ رْ) (اِ.) لرزه ، رعشه .
-
واژههای مشابه
-
لرز کردن
فرهنگ فارسی معین
(لَ. کَ دَ) (مص ل .) لرزیدن بر اثر سرما یا تب .
-
جستوجو در متن
-
تب یازه
فرهنگ فارسی معین
(تَ زَ) (اِمر.) تب لرزه ، تب و لرز.
-
لرزه
فرهنگ فارسی معین
(لَ زِ) (اِمص .) لرزش ، لرز، رعشه .
-
مور مور
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) حالتی که قبل از تب و لرز عارض شود و آن چنان است که گویی جاروی تر بر پشت شخص کشند وی احساس سرما کند.
-
ارتجاج
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) جنبیدن ، لرزیدن . 2 - موج زدن دریا. 3 - (اِمص .) لرز، لرزه . 4 - تشویش ، اضطراب .
-
نوبه دزده
فرهنگ فارسی معین
(نُ بِ دُ دِ) (عا.) نوعی تب نوبه ای و لرز که کاملاً ظاهر نیست و به صورت مورمور با عوارض خفیف دیگر از قبیل زرد شدن چهره و لاغری و غیره بروز می کند.
-
مالاریا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) تب نوبه ؛ بیماری گرمسیری که بر اثر گزش پشة آنوفل در بدن انسان پدید می آید و با تب و لرز و عرق شدید و متناوب همراه است .
-
قشعریره
فرهنگ فارسی معین
(قُ عَ رَ یا رِ) [ ع . قشعریرة ] 1 - (مص ل .) ناگاه مو بر بدن خاستن از احساس مکروهی یا از تصور آن . 2 - جمع شدن پوست بدن . 3 - (اِمص .) لرزش ، لرزه ، لرز.