کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لرد یا نجیب زاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اجاق زاده
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ یا دَ) [ تر - فا. ] (ص مر.) نجیب ، شریف .
-
جنتلمن
فرهنگ فارسی معین
(جِ تِ مَ) [ انگ . ] (ص .) باتربیت ، باوقار، نجیب ، نجیب زاده .
-
نجیب
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (ص .) شریف ، بزرگ زاده . ج . نجباء.
-
والاتبار
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (ص مر.) دارای اصل و نسب ، نجیب زاده .
-
شوالیه
فرهنگ فارسی معین
(شُ یِ) [ فر. ] (اِ.) نجیب زاده ای که در قرون وسطی از طرف شاه منصب افتخاری گرفته باشد.
-
نژاده
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نَ دِ) (ص .) اصیل ، نجیب .
-
اهل
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] 1 - (اِ.) خانواده . 2 - مردمی که در یک جا ساکن باشند. 3 - (ص .) شایسته ، سزاوار. 4 - نجیب ، اصیل . 5 - آن که در جایی زاده شده . 6 - خواستار، وابسته یا معتاد به چیزی . 7 - آن که دارندة خصوصیتی است . ج . اهالی .
-
فغاک
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فُ)(ص .)1 - ابله ، نادان . 2 - حرام - زاده .
-
امام زاده
فرهنگ فارسی معین
(اِ. دِ) [ ع - فا. ] (ص مر.) فرزند یا نوادة یکی از امامان دوازدگانه .
-
صاحب چراغ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . چِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) مجازاً عنوانی برای ائمه یا امام زاده ها.
-
مادرزاد
فرهنگ فارسی معین
(ص مف .) مربوط یا منسوب به هنگام زاده شدن مثل : کور مادرزاد.
-
خانم
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ تر. ] (اِ.) 1 - زن بزرگ زاده . 2 - عنوانی که برای احترام ، پیش یا پس از نام زنان گفته می شود.
-
کندامویه
فرهنگ فارسی معین
(کُ یَ یا یَ) (اِمر.) مویی که چون کودک زاده شود در بدن او باشد، موی مادرزاد.
-
گورزا
فرهنگ فارسی معین
(ص مف ) = گورزاده : 1 - در گذشته چون زن آبستنی که زادنش نزدیک بود می مرد، او را در گور می نهادند و شخصی را روی گور می گماشتند و نی یا لوله ای از درون گور به بیرون می گذاشتند تا چون کودک زاده شود صدایش از آن لوله شنیده شود و گور را بشکافند و بیرون آور...