کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لبچور
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) آن که دارای لبی کلفت است ، ستبر لب .
-
شفاهی
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) منسوب به شفاه ، لبی ، زبانی .
-
لب قیطانی
فرهنگ فارسی معین
(لَ. قِ) (ص نسب .) آن که دارای لبی باریک مانند قیطان است .
-
دندنه
فرهنگ فارسی معین
(دَ دَ نِ یا نَ) [ ع . دندنة ] 1 - (مص ل .) با خود سخن نرم گفتن .2 - (اِ.) صدای مگس و زنبور. 3 - سخن آهسته و زیر لبی که فهمیده نشود.
-
مهار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) ماهار. 1 - قسمتی که در هواپیما بال ها را به هم وصل می کند. 2 - چین جلدی موجود در سطح تحتانی آلت مرد در خط وسط و در مجاورت شیار حشفه ای قلفه ای که در حقیقت دیواره ای است که شیار حشفه ای قلفه ای را به دو قسمت چپ و راست تقسیم می کند. 3 - نا...