کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاکپشتسبزیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لاک پشت
فرهنگ فارسی معین
(کْ پُ) (اِ.) سنگ پشت ، جانوری از ردة خزندگان که سردستة خاصی به نام خود وی (لاک پشت ) در این رده می باشد. صفت مشخص این خزنده وجود و نمو بسیار غلاف یا لاک است که برای حفاظت اعضا به کار می رود و دارای بخش پشتی و شکمی است و برحسب محیط زیستی به چهار دسته...
-
لاک
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - مادة شیمیایی رنگی که زنان برای تزیین به ناخن های بلند خود می زنند. 2 - مایع سفید رنگی که برای پوشاندن روی نوشته ها در غلط گیری به کار می رود. 3 - ماده ای که از ترکیب بعضی از اکسیدهای فلزی با مواد رنگی گیاهی به وجود می آید.
-
لاک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) لاوک ، تغار، کاسة چوبی که در آن آرد را خمیر می کردند.
-
لاک
فرهنگ فارسی معین
(ص .) = لک . لکات : زبون ، فرومایه ، پست .
-
پشت
فرهنگ فارسی معین
(پُ) [ په . ] 1 - (اِ.) آن سوی هر چیزی . 2 - قسمت عقب هر چیز. مق جلو. 3 - (ص .) پشتیبان ، یار. 4 - صُلب . 5 - تخم ، تخمه ، نژاد، نسل . 6 - بام ، سقف . 7 - دنباله ، ادامه . 8 - مقعد. 9 - باطن . مق . رو.
-
پشت
فرهنگ فارسی معین
هم اندازی (پُ تِ هَ. اَ)(حامص .)حقه - بازی ، حیله گری .
-
پشت به پشت دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بِ. ~. دَ) (مص ل .) 1 - متحد شدن . 2 - به هم کمک کردن .
-
آب پشت
فرهنگ فارسی معین
(بِ پُ) (اِمر.) منی ، آب مرد.
-
پشت دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص . ل ) 1 - به چیزی تکیه دادن . 2 - روگردانیدن ، پشت به میدان جنگ کردن .
-
پشت داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) 1 - همت داشتن . پشتکار داشتن . 2 - حامی داشتن ، پشتوانه داشتن .
-
پشت دستی
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (ص نسب .) (اِمر.) 1 - زدن به پشت دست کسی . 2 - دستکش بی پنجة زنان .
-
پشت گلی
فرهنگ فارسی معین
( ~.گُ) (اِمر.) صورتی پررنگ ، قرمز کم رنگ .
-
پشت نهادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ دَ) (مص ل .) پشت دادن ، استناد.
-
پشت بام
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (اِمر.) (عا.) استعمالی است به معنی بام و سطح بام .
-
پشت بند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) 1 - هر آن چیزی که پشت دیوار شکسته قرار دهند تا دیوار نیفتد. 2 - (عا.) آب یا شربت یا غذایی که پس از خوردن دارو بخورند. 3 - کوله بار. 4 - (ق .) بلافاصله ، بی درنگ .