کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لام
فرهنگ فارسی معین
(اِ.)صفحة شیشه ای ظریف که نمونه های تهیه شده از جاندارهای ذره بینی یا برش های جانوری و گیاهی پیش از بررسی با میکروسکوپ روی آن قرار می گیرد.
-
لام
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) لاف ، گزاف .
-
لام
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) کالبد مردم ، شخص .
-
لام
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) خار، تیغ .
-
لام
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - کمربند، میان بند. 2 - ژندة درویش .
-
لام
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نام بیست و هفتمین حرف از حروف الفبای فارسی . ؛ ~ تا کام حرف نزدن هیچ نگفتن ، دخالت نکردن .
-
واژههای مشابه
-
لام آوردن
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ) (مص ل .) حیله کردن ، تزویر کردن .
-
لام کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(کِ دَ) (مص ل .) کشیدن خطی به صورت لام (ل ) از سپند سوخته و جز آن بر پیشانی کودکان و جز آنان برای دفع چشم زخم یا محبوبیت .
-
جستوجو در متن
-
لامچه
فرهنگ فارسی معین
(مْ چِ) (اِمصغ .) اسپند سوخته با مشک و عنبر که برای دفع چشم زخم بر پیشانی و بناگوش اطفال به صورت لام می کشند.
-
منقوص
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - کم کرده شده ، آن چه در وی نقصان واقع شود. 2 - در علم عروض : نقص آن است که از «مفاعیلن » معصوب نون بیندازی ، «مفاعیل » بماند به ضم لام و «مفاعیل » چون از «مفاعلتن » منشعب باشد، آن را منقوص خوانند. 3 - کلمه ای که آخر آن یاء ب...
-
مجبوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - خصی کرده . 2 - در علم عروض جب انداختن هر دو سبب «مفاعلین » است ، «مفا» بماند، فعل به سکون لام به جای آن بنهند و فعل چون از «مفاعلین » منشعب باشد، آن را مجبوب خوانند یعنی خصی کرده به سبب آن که هر دو سبب از آخر آن انداخته اند.
-
هتم
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - شکستن دندان کسی را از بن . 2 - افکندن دندان . 3 - افکندن دندان پیشین کسی را. 4 - در علم عروض اجتماع حذف و قصر است در «مفاعلین » یعنی یک سبب آن را بیندازند و دیگر سبب را قصر کنند «مفاع » بماند به سکون عین ، «فعول » به جای آن ...