کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لالهسان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سان
فرهنگ فارسی معین
1 - (اِ.) طرز، روش . 2 - قاعده ، قانون . 3 - رسم ، عادت . 4 - پسوند شباهت : دیوسان . 5 - در اصطلاح ارتش بازدید سپاهیان از طرف فرمانده است به این طریق که فرمانده از برابر صف سربازان که به طور منظم ایستاده اند عبور می کند.
-
سان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - سوهان . 2 - سنگی که با آن کارد و شمشیر و غیره را تیز کنند.
-
سان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) بهره ، پاره .
-
لاله
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِ.) 1 - نوعی گل سرخ رنگ که میان آن لکه های سیاه دارد. 2 - نوعی چراغ پایه دار که شمع را در آن می گذارند.
-
یک سان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر. ق مر.) 1 - همانند. 2 - برابر. 3 - مساوی . 4 - یک نواخت .
-
لاله گشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ تَ) (مص ل .) (کن .) سرخ شدن .
-
لاله زار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) زمینی که در آن لاله بسیار روییده است .
-
لاله سرا
فرهنگ فارسی معین
( ~ . سَ) (اِمر.) غلامی که شرم وی را بریده باشند، خواجه سرا، خصی .
-
لاله عباسی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . عَ)(اِمر.)تیره ای از گیاهان ویژه نواحی گرمسیری درختی ، علفی و بوته ای ؛ با گل های زیبای معطر قیفی شکل به رنگ های سرخ و زرد و سفید.