کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لاشه
فرهنگ فارسی معین
(ش )(اِ.) = لاش : 1 - مردار، لاشه ، جسد. 2 - پست ، زبون . 3 - تاراج ، غارت . 4 - مجازاً سند مالی باطل شده که از اعتبار ساقط یا پرداخت شده .
-
جستوجو در متن
-
نسا
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] (اِ.) لاشه ، مردار.
-
لش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) لاشه ، جیفه .
-
لاش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = لش . لاشه : مردار، جیفه .
-
جیفه
فرهنگ فارسی معین
(جِ فِ) [ ع . ] (اِ.) مردار، لاشه . هرچیز پست و ناپایدار.
-
مردار
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ په . ] (اِ.) 1 - لاشه . 2 - نجس ، پلید.
-
کرکس
فرهنگ فارسی معین
(کَ کَ) (اِ.) از مرغان شکاری با جثة بزرگ و منقار و چنگال قوی که لاشه جانوران را می خورد. مردارخوار هم می گویند.
-
مهل
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - فلزات کانی مانند: مس ، آهن و... 2 - قطران تنک و رقیق . 3 - روغن زیتون و دُردی آن . 4 - زرداب و ریم که از لاشة مرده پالاید.