کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لابه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لابه
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (اِ.) 1 - عجز، نیاز. 2 - التماس ، زاری . 3 - خودستایی ، تکبر.
-
واژههای مشابه
-
دم لابه
فرهنگ فارسی معین
(دُ بِ) (اِمص .) تملق ، چاپلوسی . دمن (دَ مَ) (اِ.) دامن .
-
واژههای همآوا
-
لعبه
فرهنگ فارسی معین
(لُ بَ) [ ع . لعبة ] 1 - (اِمص .) بازی . 2 - (اِ.) نوبت بازی . 3 - آنچه بدان بازی کنند مانند شطرنج . 4 - تمثال ، پیکر. 5 - احمقی که او را ریشخند کنند. 6 - مهر گیاه .
-
جستوجو در متن
-
لابیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) لابه کردن ، زاری کردن .
-
لاوه گر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ) (ص فا.) = لابه گر: 1 - متملق ، چاپلوس . 2 - تضرع کننده .
-
معاطف
فرهنگ فارسی معین
(مَ طِ) [ ع . ] (اِ.) جِ معطف . 1 - گردن ها. 2 - جامه هایی که در بالای جامه های دیگر پوشند. 3 - لابه لاها.