کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیماق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قیماق
فرهنگ فارسی معین
(ق ) [ تر. ] (اِ.) سرشیر.
-
جستوجو در متن
-
کیماک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) قیماق ، سرشیر.
-
چربه
فرهنگ فارسی معین
(چَ بَ یا بِ) (اِ.) = چربک . چربی . چربو: 1 - کاغذ چرب و تنک که نقاشان بر روی صفحة تصویر و طرح گذارند و با قلم مو صورت و نقش آن را بردارند. 2 - پرده ای که بر روی شیر بندد؛ قیماق .
-
چربی
فرهنگ فارسی معین
(چَ) [ په . ] (اِمر.) 1 - (اِمص .) پیه . 2 - مادة روغنی که روی آبگوشت جمع می شود. 3 - سرشیر، قیماق . 4 - (مص ل .) به ملایمت رفتار کردن ، مهربانی نمودن .