کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قُل و قُل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قل
فرهنگ فارسی معین
(ق ُ یا قِ لّ ) [ ع . ] (اِمص . ) 1 - کمی . 2 - تنگدستی .
-
قل
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ ع . ] 1 - (فع .) فعل امر از «قول » بگو. 2 - (اِ.) قول ، گفتار.
-
قل
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِصت .) حبابی که بر اثر جوشیدن آب به سطح آید.
-
قل قل
فرهنگ فارسی معین
(قُ. قُ) (اِصت .) (عا.) = غل غل : جوش ، صدای ترکیدن حباب های مایع جوشان .
-
قل خوردن
فرهنگ فارسی معین
(قِ. خُ دَ) (مص ل .) 1 - غلتیدن ، روی زمین چرخ خوردن . 2 - راه رفتن ،حرکت کردن (به طعنه در مورد شخص چاق ).
-
قل احمدی
فرهنگ فارسی معین
(قُ اَ مَ) (اِمر.) (لوطیان ) دست به زور تمام بر عضو کسی زدن ، سقلمه .