کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قَيِّمَةٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قیمه
فرهنگ فارسی معین
(ق مِ) [ تر. ] (اِ.) گوشتی به صورت قطعه های ریز و کوچک بریده شود.
-
قیمه قیمه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ~ .) [ تر . ] (ص مر.) ریز ریز، قطعه قطعه .
-
قیمه قیمه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ~ . کَ دَ) [ تر - فا . ] (مص م .) ریز ریز کردن ، تکه تکه کردن .
-
جستوجو در متن
-
ذی قیمت
فرهنگ فارسی معین
(قَ یا قِ مَ) [ ع . ذی قیمة ] (ص مر.) قیمتی ، باارزش ، گرانبها.
-
یزدادی
فرهنگ فارسی معین
(یَ) (اِمر.) 1 - قلیه و قیمه را گویند که بعد از پخته شدن تخم مرغ بر بالای آن ریزند. 2 - کوفته که در آن تخم مرغ پخته باشد.
-
کنجه
فرهنگ فارسی معین
(کِ جَ یا جِ) (اِ.) (عا.) تکة گوشت کوچکی که بر سیخ کشند یا قیمه کنند.
-
کیپا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = گیپا: شکنبة گوسفند که در آن گوشت قیمه و برنج و لپه و جز آن آکنده پزند و خورند.
-
کشک بادنجان
فرهنگ فارسی معین
( ~ دِ) (اِمر.) خوراکی ایرانی که بادنجان کباب شده یا سرخ کرده را با پیاز و گاه گوشت چرخ کرده یا قیمه می پزند و در آن نعنا و کشک و گردو می ریزند.
-
سنبوسه
فرهنگ فارسی معین
(سَ سَ یا س ) (اِ.) 1 - هر چیز سه گوش . 2 - لچک زنانه . 3 - نوعی خوراک که خمیر آرد گندم را نازک و سه گوش می برند و در آن قیمة گوشت و لپه می پیچند و طبخ می کنند.