کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قَلْبَهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قلبه
فرهنگ فارسی معین
(قُ بِ) (اِ.) چوبی که گاوآهن را به آن ببندند و به گردن گاو بگذارند.
-
واژههای همآوا
-
غلبه
فرهنگ فارسی معین
(غَ لَ بِ) [ ع . غلبة ] 1 - (مص ل .) پیروز گشتن ، چیره شدن . 2 - (اِمص .) چیرگی ، پیروزی . 3 - تسلط ، استیلا. 4 - کثرت ، فراوانی . 5 - (اِ.) گروه بسیار، جمعیت ، ازدحام . 6 - بانگ ، فریاد.
-
قلبه
فرهنگ فارسی معین
(قُ بِ) (اِ.) چوبی که گاوآهن را به آن ببندند و به گردن گاو بگذارند.
-
جستوجو در متن
-
سبنج
فرهنگ فارسی معین
(س بَ) (اِ.) چوبی دراز که بر یک سر آن گاوآهن نصب کنند و سر دیگر آن را بر یوغ بندند و زمین را شیار کنند؛ چوب قلبه .
-
جغ
فرهنگ فارسی معین
(جُ) (اِ.) 1 - یوغ ، چوبی که بر گردن گاو قلبه کش و زراعت کننده نهند. 2 - چوبی که دوغ را بدان زنند تا مسکه برآید.