کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قير پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قیر
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) جسم جامد یا نیمه جامد به رنگ سیاه مایل به قهوه ای که چسبنده است و بر اثر گرما نرم و سیُال می شود.
-
جستوجو در متن
-
کفر
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) قیر.
-
کزف
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) کُرف ، قیر، شبه .
-
مور
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - مورچه . 2 - کنایه از: شخصی ح قیر و کوچک .
-
مومیا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ماده ای سیاه رنگ شبیه قیر که اجساد مردگان را با آن آغشته می کردند تا از تجزیه شدن آن جلوگیری کنند.
-
قار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (اِ.) قیر. 2 - دودة مرکب . 3 - (ص .) سیاه .
-
قیراندود
فرهنگ فارسی معین
(اَ) [ معر - فا. ] (ص مف .) = قیراندوده : قیرمالیده ، آغشته به قیر.
-
قیرگون
فرهنگ فارسی معین
[ معر - فا. ] (ص مر.) سیاه فام ، به رنگ قیر.
-
قیرگونی
فرهنگ فارسی معین
[ معر - هند. ] (اِ.) وسیله ای برای عایق کاری ساختمان به صورت پوششی از گونی آغشته به قیر.
-
کرف
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) قیر، نقره و مِس سوخته که با آن ظروف نقره را نقش و نگار می زنند.
-
آسفالت
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) مخلوطی از قیر و شن و ماسه که به رنگ قهوه ای یا سیاه است که در پوشش کف خیابان ها، جاده ها و پشت بام به کار می رود.